بعضیها نمیدانند از این دنیا چه میخواهند؟!
یادداشت / بعضیها با نوشتهها و زخم زبانهایی که میزنند معلوم نیست از دنیا چه میخواهند و دنبال چه چیزی میگردند . . .
یادداشت / بعضیها با نوشتهها و زخم زبانهایی که میزنند معلوم نیست از دنیا چه میخواهند و دنبال چه چیزی میگردند. یاد فیلمی میافتم که شخصیت آن فیلم هر کاری میکرد؛ چه خوب و چه بد، طرف مقابل میگفت: «مخم مخم مخالفم». برخی اندک شمار که تعدادشان در منابعطبیعی به انگشتان یک دست هم نمیرسد اینگونه هستند و معلوم هم نیست چه چیزی آنها را راضی میکند. مدام تا قیام قیامت ناراحت و ناراضیاند. جالب اینکه اسمشان را هم گذاشتهاند کارشناس منابعطبیعی! و یا در جای دیگر کنشگر و فعال مدنی؟! جالب اینکه خود این افراد با رفتارها و موضعگیریهایی که دارند بعضاً شأن و شوکت فعالان و کنشگران و منتقدین واقعی منابعطبیعی و محیط زیست را زیر سوال میبرند.
کسی که خودش را در استانی کارشناس منابعطبیعی مینامد و از سفره منابعطبیعی ارتزاق میکند و به جای اینکه در این حوزه وظیفه سازمانی و اداری خود را انجام دهد اما مدام شده است مطالبهگر و طلبکار! و هیچ هم معلوم نیست در این حوزه تاکنون سنگی را روی سنگ گذاشته باشد؟!
اینجانب که تردید دارم بگویم «کارشناس» روابط عمومی هستم! اما با این وجود اگر امروز بحرانی در روابط عمومی سازمان منابع طبیعی رخ دهد باید بگویم من هم مسئولم. من هم در این کوتاهی و قصور سهم دارم و من هم باید پاسخگو باشم، زیرا نتیجه رفتارهای من نیز بوده که سبب شده است چنین اتفاقی در این حوزه رخ دهد. نه اینکه صورت مسئله را پاک کنم و خودم را مبرا بدانم و دست مطالبهگری و طلبکاری در پیش بگیرم.
امروز اگر خبرنگاران رسانهها در حوزه منابعطبیعی قادر به دسترسی به مدیران و کارشناسان این سازمان نباشند من کارشناس روابط عمومی مسئولم که نتوانستم این ارتباط را به خوبی برقرار کنم و من مسبب این محدودیت و مانعی که ایجاد شده است هستم؟!
این کارشناس به اصطلاح منابعطبیعی می نویسد؛ سکوت دولت آقای رییسی در قبال تخلفات در سازمان جنگلها،
خب کدام تخلفات؟! کدام سکوت /! کدام فساد را میگویید. شما که با زخم زبانهای همیشگیتان مدام علیه رییس سازمان گذشته و گذشته تر از آن هم مینوشتید، اکنون هم مینویسید و در آینده هم خواهید نوشت.
این رفتار شما مرا به یاد نوشته معروف شهید مطهری میاندازد که میگفت: چرا به قطار بیحرکت کسی سنگ نمیزنند؟ شهید مطهری در کتاب حق و باطل میگوید: «از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمیزند... اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران میشود.... »
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم، این قانون کلی زندگی ماست که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است، تا ساکت است مورد تعظیم است...
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب میشود و این نشانه یک جامعه مرده است.
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت، متحرکند نه ساکن، باخبرترند نه بیخبرتر.
کارشناس عزیزمنابع طبیعی! اینکه امکانات و تجهیزات اطفای حریق کافی نیست خب درست! اینکه مشکلات در حوزه منابعطبیعی زیاد است درست! اینکه قاچاق چوب کم و بیش وجود دارد درست! اینکه آدمهای زیادهخواه دایم به فکر چنگاندازی به منابعطبیعی هستند درست! اینکه قضاوتهای ناصواب از سوی برخی دوستنماها منابعطبیعی را میرنجاند درست! اینکه نیرو کم است و اعتبارات اندک، درست!
... اما اینکه سازمان منابعطبیعی در این شرایط سخت اقتصادی تلاش میکند و هر بار انبوهی از امکانات و تجهیزات حفاظتی و امکانات پیشرفته و نوین روز دنیا را تهیه و به استانها گسیل میدارد (تاریخ منابع طبیعی گواه می دهد که هیچگاه تا این میزان برای حفاظت از جنگلها و مراتع سعی و تلاش نشده است) تا از همین جنگلها و مراتع که شما مدعی حفاظت آن هستید را فراهم آورد، مجرم است؟! واقعاً این چه استدلال کارشناسی است؟!
خب اگر این اقدام انجام نمیشد نمیگفتید که سازمان منابعطبیعی دست روی دست گذاشته و تنها نظارهگر قاچاق چوب، و نظارهگر تخریب، تصرف و آتشسوزی در جنگلها و مراتع شده است؟!
... آری نگارنده محترم که کارشناسی منابع طبیعی را هم یدک می کشی، این را بدان که قلم و آدمها حرمت دارند و بدان که منابعطبیعی امروز مظلوم واقع شده است اینقدر مظلوم که هر کس هر چه دلش خواست راحت و بی پروا علیه اش بنویسد، بدون اینکه مورد بازخواست و استیضاح قرار بگبرد/ شاید وقتی دیگر
*هادی شفیعی کارشناس روابط عمومی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری
ارسال به دوست
نام : | |
ايميل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر را وارد کنید: | |